- ۹۴/۰۸/۰۶
- ۰ نظر
چند روز پیش تر ، یعنی ی چن هفته پیش ، رفته بودم کارخونه ، تقریبا" کمک بابا
و در بدو ورود مواجهه شدم با ی گربه فنقلی پر رو و سمج ، نشو ازش عکس بگیرم:|
ینی ی ی ساعتی باهم زدو خورد داشتیم :/
ینی ی وضعی بودا 🙊 همو میدیدیم ی متر میپریدیم هوا و ی متر می رفتیم عقب
حالا دقیق نمیدونم اون از من میترسید یا من ازش 🙈
در کل همش حواس و نگام به ون بود ی وخ بچه پر رو نیاد بپیچه به پت و پام :|
خیلی پرو و جسور اند بچه گربه های کوچولو 😞
همش فکرم ب اون بود که بعد ...
`میگمآ دقت کردید موجود هر چی کوچیک تر ، پر رو تر !گستاخ تر ، جسور تر !
و هر چی بزرگ تر میشه ، پخته تر ، و ... ؟ `
و این کوچیک و بزرگی صرفا" ب سن و قد و بالا نیستآ ، کلا" از لحاظ شعور و فهم ...
خیلی در این مورد فکر کردم ،گسترده ... که به خودم اومدم فهمیدم گویا گلبه کوشولوهه نیس دیه رف بخوابه : )
خوبه گاها" یادآوری این چیزا گه گاه ؛
جالبناک بود برام ! : )
گربه دانشگامونن ایشون :) 👆
- ۹۴/۰۸/۰۶